مقدمه
حدود صد سال است که ارامنهی ناکام از تشکیل کشور موهوم ارمنستان بزرگ، مدعیاند که دولت عثمانی در سال 1915 اقدام به نسلکشی آنها کرده و لابیهای ارمنی در سراسر جهان به ویژه آمریکا و فرانسه نیز تا حد زیادی در جهت جلب نظر دولتمردان و سیاستمداران برخی کشورها به ادعای خود موفق بودهاند. دولتمردان ممالک مسیحی نیز هرازگاهی برای بهرهبرداری از احساسات مذهبی مسیحیان به ویژه ارامنه بر علیه مسلمین به ویژه ترکها و افزایش تعداد رأیهای خود این مسئله را دستاویز قرار میدهند؛ اما همانطور که مقامات سیاسی و متخصصین تاریخ ترکیه همواره تأکید کردهاند، این مسئله، مسئلهای تاریخی است نه سیاسی و باید آن را به مورخین و تاریخدانان واگذار کرد. چیزی که ارامنه از آن طفره میروند؛ زیرا آنها کاری به کیفیت تاریخی قضیه ندارند بلکه آگاهانه و عامدانه و با سوء استفاده از تاریخ و راه انداختن پروپاگاندای رسانهای و سیاسی در صدد گروکشی و غرامتگیری ابدی از مسلمانان ترک به ویژه ترکیه و آذربایجانند. برای بسیاری از ایرانیان به ویژه آذربایجانیها نیز این سؤال مطرح میشود که واقعیت امر چیست؟ آیا ارامنه در ادعای خود صادقاند؟ آیا ترکها ارامنه را قتلعام کردهاند؟ یا درگیریهای دو و چند جانبه به مرگ و میر آنها انجامیده است؟ آیا خود ارامنه به اقداماتی مانند جنایات جنگی و نسلکشی در بین مسلمانان و ترکها دست نیازیدهاند؟
پیدایش مسئله ارامنه
در آستانهی فروپاشی امپراطوری عثمانی، ملل صغیرهی تشکیل دهندهی این امپراطوری مانند ملل بالکان به تشویق دولتهای روسیه، انگلیس و فرانسه، خواستار استقلال شده و موفقیتهایی در این راه کسب نمودند. ارامنه نیز به تبعیت از این الگو و استفاده از فرصت درگیری دولت عثمانی در جنگ جهانگیر اول، به یاری و حمایت مادی و معنوی دول خواهان تجزیهی ممالک عثمانی، جا به جای قلمرو این دولت قیام آغازیدند. بنابراین از نیمهی دوم قرن نوزدهم، مسئلهای با عنوان «مسئلهی ارامنه» مطرح شد.
در این دوره، دولت تزاری روسیه به عنوان یکی از قدرتمندترین دولتها در معادلات جهانی، با اهداف کلان سیاسی- اقتصادی مانند تسلط بر قفقاز و دستیابی به آبهای آزاد و گرم، مناطق شرقی قلمرو دولت عثمانی را به ویژه به لحاظ پراکندگی ارامنه در این مناطق، زیر چشم داشت و برای نیل به این هدف، تمامی مسیحیان ساکن عثمانی را آنچنان به خود جلب کرده بود که ایشان در اختلافات سیاسی- نظامی بین روسیه و عثمانی، طرفدار سرسخت روسیه بودند.
دو قدرت مهم دیگر این عصر یعنی انگلیس و فرانسه نیز در صدد جذب ارامنهی عثمانی به کاتولیسم و پروتستانیسم در راستای اهداف سیاسی خود بوده و بدین جهت به سال 1830 تأسیس کلیسای کاتولیک و به سال 1847 نیز تأسیس کلیسای پروتستان در استانبول را به دولت عثمانی تحمیل نمودند. بر این اساس، دولتهای روسیه، انگلیس و فرانسه به بهانهی حمایت از ارامنه و دیگر مسیحیان ساکن قلمرو دولت عثمانی به تحریک تمامی اقلیتهای غیرمسلمان و غیرترک تابع این دولت با هدف تجزیه و از هم پاشاندن این دولت مسلمان پرداختند. در حالی که ارامنهی ساکن آناتولی حداکثر پانزده درصد ساکنین این منطقه را تشکیل میدادند، دول مذکور وعدهی تأسیس یک دولت ارمنی در آناتولی شرقی را به ارامنه داده بودند. به عنوان مثال در شهر بیتلیس که بیشترین تراکم جمعیتی ارامنه در این شهر مشاهده میشد، آنها تنها یکونیم درصد از جمعیت کل شهر را تشکیل میدادند. اگر بخواهیم نقطهی آغازی تاریخی برای مسئلهی ارامنه در نظر بگیریم، باید به قرارداد «سن استفانو» و کنفرانس برلین در اثنای سنوات 1877 تا 1878 پس از جنگ روسیه و عثمانی توجه کنیم.
قراردادهای سن استفانو و برلین
مادهی شانزدهم قرارداد سن استفانو که در پی جنگ روسیه و عثمانی (78-1877) بر عثمانیها تحمیل شد، این چنین بود: «چون خروج عساکر روس از ارمنستان که باید به عثمانی پس داده شود، موجبات وقایع مضره به روابط دوستانهی دو دولت را فراهم خواهد کرد، دولت عثمانی انجام اصلاحات فوری جهت حفاظت از منافع محلی ارامنه و تأمین امنیت آنان در مقابل کردها و چرکسها را تضمین مینماید».
اگر چه این مادهی موجود در قرارداد مذکور، هدف مورد نظر ارامنهی استقلالطلب را به طور کامل تأمین نمینمود؛ اما اولین سند رسمی بینالمللی است که مسئلهی ارامنه در آن انعکاس یافته و از موجودیت سرزمینی با عنوان «ارمنستان» سخن به میان آمده است. علاوه بر آن در مادهی 61 تفاهمنامهای که در پی کنفرانس برلین به سال 1878 به امضا رسید، همان مسئلهی مذکور در مادهی 16 قرارداد سناستفانو، اینگونه مطرح شد: «حکومت عثمانی اصلاحات لازم و حافظ منافع ارامنه در مناطق ارمنینشین را اجرا نموده و تأمین امنیت آنان در برابر چرکسها و کردها را متعهد شده و تدبیرهای متخذه در این راستا را به اطلاع دول امضا کننده خواهد رساند و آنها نیز تصویب و اجرای اصلاحات و اقدامات مربوطه را زیر نظر خواهند گرفت». بر اساس این مادهی تفاهمنامهی برلین نیز مداخلهی قدرتهای بیگانه در مسائل و روابط بین ترکها و ارامنه به رسمیت شناخنه شد.
کمیتههای ارامنه و عصیان
در پی امضای قرارداد برلین، مسئلهی ارامنه با استناد به این قرارداد از دو جهت جدیت یافت: 1- دخالت دول غربی در امور داخلی دولت عثمانی و اعمال فشار بر این دولت. 2- سازماندهی تشکیلاتی و تسلیح مخفیانهی ارامنهی ساکن سوریه و آناتولی به ویژه ارامنهی ساکن آناتولی شرقی و کیلیکیه.
اولین تحریکات از جانب روسها آغاز شد و انگلیس و فرانسه نیز به ویژه به جهت عقب نماندن از قافلهی رقابت با روسیه و یکدیگر، وارد این مجادله شدند. تعداد کنسولگریهای انگلیس در آناتولی شرقی به سرعت افزایش یافته و تعداد معتنابهی از میسیونرهای پروتستان به این منطقه اعزام شدند.
در نتیجهی این فعالیتهای تحریکآمیز، کمیتههای ارامنه از سال 1880 آغاز به فعالیت نمودند؛ اما این کمیتهها نتوانستند نظر اکثریت ارامنهای را که از حقوق مدنی برخوردار بوده و در وضعیت رفاهی و اقتصادی بهتری نسبت به سایر اقلیتها زندگی میکردند، جلب کنند و به همین سبب پس از اندکمدتی فعالیت این کمیتهها از رونق افتاد.
به محض ناکامی کمیتههای ارمنی تشکیل شده در خاک عثمانی برای تحریک اکثریت ارامنه بر علیه دولت عثمانی، این بار ارامنهی روسیه و قفقاز شروع به تشکیل کمیتههای ارمنی در خارج از خاک عثمانی نمودند و در این راستا به سال 1887 کمیتهی سوسیالیست میانهرو و شبهنظامی هنچاک در ژنو و به سال 1890 کمیتهی ناسیونالیست تندرو، تروریست و ستیزهجوی داشناک در تفلیس تشکیل شدند. این کمیتهها نجات منطقهی آناتولی و ارامنهی تابع دولت عثمانی را هدف خود اعلام نمودند.
علیرغم مجادلهی سیاسیای که بین هنچاکها و داشناکها وجود داشت، داشناکها نیز در عمل، حمایت تام و تمام خود را از اقدامات هنچاکها مبنی بر تحریک ارامنه علیه دولت عثمانی و جلب نظر دول اروپایی به مسئلهی ارامنه، نشان دادند. میسیونرهای فعال در خاک عثمانی به ویژه آناتولی، نقش اساسی و تأثیرگذاری در تشکیل این کمیتهها در خارج از خاک عثمانی و پیشرفت فعالیتهای آنان در داخل خاک عثمانی داشتند.
اولین قیام در سال 1890 در ارضروم صورت گرفت. در پی این عصیان، فعالیتهای خشونتباری از جمله؛ شورش قوم چایی در همین سال (1890)، عصیان قیصریه در اثنای سالهای 93-1892، شورشهای یوزقات، چوروم و مزیفون، شورش سامسون به سال 1894، شورشهای باب عالی و زیتون، عصیان وان به سال 1896، سوءقصد به سلطان عبدالحمید به سال 1905 و شورش آدانا به سال 1909، با اهداف مذکور صورت وقوع یافتند. محافل و دول مسیحی، سرکوب این عصیانها توسط قوای عثمانی را با عنوان «قتل عام مسیحیان توسط مسلمانان» به افکار عمومی جهان تبلیغ کرده و مسئلهی ارامنه را تبدیل به مسئلهای بینالمللی و بسیار جدی و مهم نمودند. فعالیتهای دیپلماتیک و خستگیناپذیر دول مسیحی به ویژه انگلیس و فرانسه همراه با فعالیت بیامان کنسولگریها و میسیونرهای مسیحی پراکنده در خاک عثمانی جهت جلب حمایت جهانی از ارامنه آغاز شد. آنها علاوه بر جلب حمایت جهانی از ارامنه، خواستار ورود دول مختلف به ویژه ممالک مسیحی به فعالیتهای سیاسی- نظامی علیه دولت عثمانی بودند. بدین ترتیب همسویی کامل ایشان با پروپاگاندای ارامنه، نقش اساسی در تبدیل مسئلهی داخلی دولت عثمانی به مسئلهای بینالمللی داشت.
جنگ جهانی اول و پیامدهای آن
در اواسط اکتبر 1914 دولت عثمانی رسماً علیه انگلیس، فرانسه و روسیه وارد جنگ جهانی اول شد. کمیتههای ارمنی، ورود دولت عثمانی به جنگ جهانی را فرصتی مغتنم دانسته و با حمایت عساکر روس مهاجم به آناتولی، شروع به تشکیل گردانهای داوطلب ارمنی نمودند. همچنین بسیاری از ارامنهی روسیه و قفقاز تحت حمایت روسها وارد آناتولی شدند. بدین منوال شورشهای زیادی در مناطق مختلف علیه دولت عثمانی صورت گرفت و قوای عثمانی دچار خیانت داخلی و غیرنظامیان مسلمان به ویژه ترکها نیز گرفتار آشوب و ناامنی شدند از جمله یونانیان ساکن ترابزون و علویان هاکاری آماج حملات ارمنیهای شورشی قرار گرفتند.
همزمان با این وقایع نامراد، قوای انگلیس و فرانسه نیز حملات شدید خود را به روی بوغازها به ویژه اطراف استانبول از جمله منطقهی چاناققالا متمرکز کرده بودند و قوای عثمانی در گسترهای وسیع از بوغازها تا آناتولی در جبهههای مختلف مشغول نبرد با قوای دشمن بودند.
24 آوریل 1915
با توجه به وقایع پیش آمده، حکومت عثمانی به احزاب، نمایندگان و رهبران جوامع ارامنهی ساکن سرزمینهای متعلق به خود هشتار داد تا دربارهی پایان دادن به خیانت کمیتههای ارامنه به دولت متبوع خود (دولت عثمانی) و آزار مسلمانان توسط ایشان، تصمیمات مؤثر اتخاذ کنند؛ اما به خاطر بیاثر بودن این هشتار و انفعال ایشان در برابر این مسئله، اقدام به انحلال کمیتههای ارمنی و دستگیری 235 نفر از سران این کمیتهها به اتهام فعالیت علیه دولت در تاریخ 24 آوریل 1915 کرد. یادآوری و گرامیداشت 24 آوریل توسط ارامنه با عنوان «نسلکشی ارامنه» ریشه در همین واقعه یعنی دستگیری 235 نفر شورشی شبهنظامی دارد.
جابهجایی (مهاجرت)
حکومت عثمانی این اقدامات مجامع عصیانگر ارامنه را اهانت و خیانت به دولت و تمامیت ارضی مملکت قلمداد کرده و علاوه بر تعطیل و منحل کردن کمیتههای ارمنی، ممنوع کردن فعالیتهای ایشان و دستگیری رهبران و فرماندهان این کمیتهها، طی تصویب مصوبهای، دستور مهاجرت اجباری ارامنهی مخالف و شورشی ساکن آناتولی به منطقهای خارج از مزرهای درگیر جنگ یعنی سوریه را صادر کرده و ارتش عثمانی نیز شروع به اجرای این مصوبه نمود.
همانطور که برخی از مورخین ارمنی نیز معترفاند، حکومت عثمانی جهت حفظ امنیت ساکنین آناتولی در مقابل اقدامات خشونتآمیز کمیتههای ارمنی تحریک و تسلیح شده توسط روسها، در اکثر اقدامات مصوب خود محق بود. هر چند که مهاجرت اجباری، تغییر منطقهی سکونت، تحت اجبار دولت در عین حال با پیشبینی و تأمین نیازها و امنیت لازم مهاجرین بود؛ اما جوامع ارمنی و دول دشمن به ویژه دول متفق، تصویب و تنظیم این مهاجرت اجباری توسط دولت عثمانی را با عنوان «قتل عام ارامنه» تبلیغ نموده و کمپین حمایت از ارامنه به راه انداختند.
اگر چه ارامنه در جریان مجموعه این فعل و انفعالات، ناامنیها، زد و خوردها و مهاجرتها آسیبهای بسیاری دیدند؛ اما این اقدامات خیانتآمیز و آشوبگرانهی ارامنهی مسلح و افتخار ایشان به این اقدامات ناپسند بود که دولت عثمانی را وادار به اتخاذ سیاست مهاجرت اجباری نمود و شایان توجه است که اولاً؛ حفظ امنیت مملکت و اتخاذ تدابیر مؤثر در برابر اقدامات آشوبگرانهی بدون دلیل و توجیه منطقی و عقلانی، حق مسلم هر دولتی است. ثانیاً؛ ارامنهی ساکن عثمانی در آستانهی جنگ جهانی اول، به ویژه از خیر سر دول قدرتمند حامیشان، از تمام حق و حقوق ملی و مدنی طبق عرف بینالملل برخوردار بودند و برای تشکیل گردانهای مسلح و مسلمانکشی، هیچ دلیلی جز سودای واهی و زیادهخواهانهی تشکیل ارمنستان بزرگ نداشتند.
تلفات و خسارات وارده بر ارامنه
این واقعیتی تاریخی و انکارناپذیر است که در جریان درگیریها، مناقشات، منازعات و به ویژه مهاجرت اجباری، خسارات عمدهای بر ارامنه وارد آمده و تعداد قابل توجهی از آنان از بین رفتند. همانطور که گفتیم مسبب اصلی این تلفات کمیتههای مسلح ارمنی و اقدامات خشونتآمیز و خونبار ایشان بود. علاوه بر آن، دولت عثمانی درگیر یک جنگ جهانی بود و تمامی مناطق آن در آتش ناامنی و درگیریهای ملی و مذهبی میسوخت و نه تنها ارامنه و مسلمانان بلکه پیروان سایر ادیان و مذاهب و اقوام نیز با دیدهی کینه و انتقام به یکدیگر مینگریستند و رفتاری خصمانه با یکدیگر در پییش گرفته بودند. در عین حال، تلفات و خسارات مالی و جانی وارده بر مسلمانان و ترکها کمتر از خسارات وراده به ارامنه نبود. با تمامی این احوال، دولت عثمانی به ویژه بر اثر فشار و نظارت دول متفق، تا جایی که میتوانست نظامیان متجاوز به جان و مال ارامنه را تحت تعقیب و مجازات قرار داد. همچنین تا حد توان تأمینات مالی و امنیتی لازم برای حفاظت از کاروانهای در حال حرکت ارامنه را فراهم کرده بود و اسناد زیادی در آرشیو اسناد کشورهای منطقه به ویژه ترکیه در تأیید این مدعا وجود دارد.
بر اساس این اسناد، دولت عثمانی خود را ملزم میدانست تا احتیاجات مادی و معنوی ارامنهی مهاجر را تأمین نموده و چه در طول راه و چه در مناطقی که سکونت خواهند یافت، اقدامات لازم و عاجل برای حفظ امنیت و آسایش ایشان را انجام دهد. همچنین به تمامی کارکنان و صاحبمنصبان اداری- سیاسی خود در منطقهی آناتولی دستور داده بود تا تمامی اقدامات لازم جهت پایان دادن به کشت و کشتار متقابل ارامنه و مسلمانان را به عمل بیاورد.
حمایت از خانوادههای فقیر، جدیت در حفظ سلامت و امنیت مهاجرین، حرکت زنان و کودکان با قطار و مردان با اتومبیل و چهارپایان یا پیاده، جلوگیری از حملات به مهاجرین در بین راه و برخورد نظامی با این حملات در صورت وقوع، از دیگر دستورات و مصوبات دولت عثمانی در راستای تأمین آسایش مهاجرین بود.
اما علیرغم این مصوبات، مرگ و میر بر اثر کمبودهای مختلف (از جمله غذا، لباس، دارو و سرپناه)، شیوع بیماریهای واگیردار مانند تیفوس و طاعون و درگیریهای قومی و مذهبی ناشی از شرایط معمول جنگ، امری طبیعی بود و نیز این مرگ و میر تنها بر ارامنه عارض نشده و شامل حال تمامی ساکنین منطقه بود. یکی از مهمترین و اسفناکترین این مرگ و میرها، مرگ ناگهانی 90 هزار سرباز عثمانی در آناتولی شرقی بر اثر سرما و بیماری است. پس آیا با در نظر گرفتن چنین وقایع و شرایطی، قتل عام سازمانیافته و عمدی ارامنهی آناتولی توسط دولت عثمانی، ادعایی واهی نیست؟ در حالی که تعداد جان باختگان ترک و مسلمان بسیار بیشتر از تعداد جانباختگان ارمنی است، چه جایی برای طرح ادعای نسلکشی ارامنه وجود دارد؟
با در نظر گرفتن ملاحظات فوق، طرح ادعای «نسلکشی ارامنه» توسط دولت عثمانی چیزی نیست جز ادامهی اهداف شوم تشکیلات و کمیتههای ارمنی در طول جنگ جهانی اول به ویژه داشناکها مبنی بر استیلا بر مناطق وسیعی از خاک ترکیه، قفقاز، آذربایجان و ایران برای تشکیل دولت و مملکت خیالی ارمنستان بزرگ که در مقالهای دیگر با عنوان «ارمنستان، اسرائیلی در قفقاز» به تحلیل و تعلیل این مسئله پرداختهام.
قراردادهای سئور و لوزان
دولت عثمانی یکی از مهمترین بازندگان جنگ جهانی اول بود و متعاقب شکست در جنگ، قرارداد سئور بر این دولت تحمیل شد و در این قرارداد نیز مسئلهی ارامنه از چشم متفقین دور نماند. در این قرارداد، تشکیل کشور مستقل ارمنستان پیشبینی شده و حکمیت بر تعیین مرزهای این کشور به ویلسون؛ رئیس جمهور امریکا واگذار شده بود؛ اما وقایع بعدی، این تدابیر و پیشبینیها را ناکام گذاشت؛ زیرا غازی مصطفی کمال پاشا با تشکیل جمهوری ترکیه در سال 1923 و انعقاد قرارداد لوزان، از موضع قدرت ظاهر شده و بدین ترتیب در این قرارداد هیچ حقی به ارامنهی توسعهطلب داده نشد. مرز بین شوروی و ترکیه نیز ظبق قرارداد مسکو (16 مارس 1921) تعیین شده و این مرز از طرف دولت سوسیالیستی ارمنستان تشکیل شده در قفقاز به مرکزیت ایروان، به رسمیت شناخته شد. اگر چه توسعهطلبان ارمنی در نیل به اهداف کلان و ایدهآلیستی خود ناکام ماندند؛ اما موفق به تشکیل یک کشور کوچک و فقیر؛ در سرزمینهای تاریخی مسلمانان در قفقاز جنوبی با عنوان «ارمنستان» تحت حمایت امپریالیسم جهانی شدند. کشوری کوچک و فقیر متشکل از ارامنهی بیچارهای که فریب وعدههای رهبران متوهم خود را خورده بودند. ایدئولوگها و ماجراجویان ارمنی آلت دست قدرتهای جهانی در نیل به هدف مالیخولیایی تشکیل ارمنستان بزرگ ناکام ماندند؛ اما انتقام این شکست را از آذربایجانیها گرفته و فجایع و جنایات سازمان یافتهای مانند «جیلولوق» در آذربایجان ایران و قتل عام باکو، تصرف عدوانی و متجاوزانهی قرهباغ با بیرون راندن یک میلیون آذربایجانی از سرزمین آبا و اجدادی و خانههای حویش و ارتکاب قتلعامهای خونبار از جمله قتل عام خوجالی را در خاک جمهوری آذربایجان رقم زدند و اکنون نیز که دولت و ملت آذربایجان پس از ۳۰ سال انتظار و استمهال به آنان برای ترک صلحآمیز قره باغ و اثبات بیفایده بودن این انتظار و استمهال، راسا اقدام به اخراج این متجاوزین از خانه و کاشانهی خویش نمودهاند، به همان روال مالوف تاریخی خود، از سویی خود را در چشم جهانیان به ویژه جهان مسیحیت مظلوم مینمایانند و از سوی دیگر از ارتکاب هیچ جنایتی در حق غیر نظامیان، حتی زنان و کودکان دریغ نمیکنند و پیش چشم جهانیان، شبانه شهرهای آذربایجان را به موشک میبندند.
سیدمرتضی حسینی